نمونههایی از گفتار و رفتار امام هادی(ع) | ۵
دعای دیگری از امام هادی(ع)
یکی از دعاهای آن حضرت چنین بود:
«یا عَزِيزُ اَلْعِزُّ فِي عِزِّهِ، یا عَزِيزُ اَعِزَّنِي بِعِزِّكَ، وَ اَيِّدْنِي بِنَصْرِكَ، وَ ادْفَعْ عَنِّي هَمَزاتَ الشَّياطِينَ، وَ ادْفَعْ عَنِّي بِدَفْعِكَ، وَ امْنَعْ عَنِّي بِصُنْعِكَ، وَاجْعَلْنِي مِنْ خِيارِ خَلْقِكَ، يا واحِدُ يا اَحَدُ يا فَرْدُ يا صَمَدُ:
ای خدای عزیز، عزّت در پرتو عزّت تو است، با عزّت خودت مرا عزّت بخش و با یاری خودت یاری کن و القائات شیطانها را از من دفع کن و مرا در حریم دفاع خود قرار بده و با صُنع خود مرا از گزندها نگهبانی فرما و مرا شایسته ترین مخلوقات قرار بده، ای خدای یکتا، یگانه، بیهمتا و بینیاز.»[1]
دلجویی امام هادی(ع) از دوستان
یونس نقاش یکی از دوستان و شیعیان امام هادی(ع) بود، یک روز لرزان و پریشان سراسیمه نزد امام هادی(ع) آمد و گفت: «ای آقای من، در مورد خانوادهام به شما سفارش میکنم از آنها سرپرستی کنید.
امام: چه شده؟ چه خبر؟
یونس: آماده مرگ شدهام.
امام هادی(ع) در حالی که خنده بر لب داشت فرمود: چرا ای یونس؟
یونس: موسیبن بغا (سرلشگر متوکّل) نگین گرانقیمتی را به من داده، تا روی آن نقّاشی کنم، نگین در دستم شکست و دو نیمه شد، فردا وقت پرداخت آن است، اگر موسی ببیند این نگین گرانقیمت را شکستهام یا دستور میدهد هزار تازیانه به من بزنند یا مرا بکشند؟
امام هادی: به خانهات برو تا فردا حادثهای جز خیر پدید نمیآید.
یونس که بسیار مضطرب بود به خانهاش بازگشت و آن شب را با هزار زحمت و رنج بهسر آورد، صبح زود با پریشانی و نگرانی شدید به محضر امام هادی(ع) آمد و عرض کرد: «فرستادهی موسی آمده و نگین را از من میطلبد، چه کنم؟»
امام هادی: برو به خانهی موسی، جز خیر چیزی نخواهی دید.
یونس: ای آقای من به موسی چه بگویم؟
امام هادی(ع) در حالی که خنده بر لب داشت، فرمود: «نزد موسی برو و آنچه را گفت بشنو و آن جز خیر نمیباشد.»
یونس به خانهی موسی رفت و سپس در حالی که شادمان و خندان بود نزد امام هادی(ع) بازگشت و به امام عرض کرد: «ای آقای من، نزد موسی رفتم، به من گفت: دختران کوچکم در مورد این نگین باهم دعوا دارند، این نگین را دو نیمه کن، که به هر کدام از دو دخترم، یکی از آنها برسد، اگر چنین کنی تو را از مال دنیا بینیاز میسازم.
امام هادی(ع) از اینکه یکی از شیعیان با الطاف حفیّه الهی نجات یافته، حمد و سپاس الهی گفت و عرض کرد: «خدایا! حمد و سپاس مخصوص تو است، که ما را به گونهای قرار دادی که به حقّ تو را بستاییم.» آنگاه به یونس فرمود: «تو به موسی چه گفتی؟»
یونس: گفتم به من مهلت بده تا فکر کنم چگونه درست کنم.
امام هادی: جواب خوبی دادی.[2]
خریداری گوسفند برای عید قربان و تقسیم آن بین مردم
ماه ذیحجّه نزدیک انجام مراسم حجّ بود، «اسحاقبن جَلاّب» میگوید (به دستور امام هادی(ع)) گوسفندهای بسیار خریدم، آنها را به اصطبلی که در منزل امام بود آوردم، سپس مرا خواست و آن گوسفندان را از آن اصطبل به جای وسیعی انتقال داد و در آنجا همهی آن گوسفندان را بین مردم و بستگانش تقسیم نمود (تا برای مراسم عید قربان، گوسفند فراوان در دسترس باشد).
سپس من در روز هشتم ذیحجّه از آن حضرت خواستم اجازه دهد تا (از سامرّا) به بغداد نزد پدرم بروم، آن بزرگوار به من نوشت: «فردا در نزد ما بمان، سپس برو.»
من روز عرفه (نهم) در سامرّا ماندم و شب عید قربان در ایوان خانه امام هادی(ع) خوابیدم، هنگام سحر، آن جناب نزد من آمد و فرمود: «ای اسحاق برخیز.» برخاستم و چشمم را گشودم ناگاه خود را در خانهام در بغداد دیدم، نزد پدرم رفتم .و در کنار دوستان و آشنایانم نشستم، به آنها گفتم: «روز عرفه (نهم) در سامرّا بودم و اکنون روز عید به بغداد آمدم.»[3] با اینکه فاصلهی سامرّا تا بغداد، بسیار است.
بهرهمندی از نعمتهای الهی و اظهار شکر آنها
ابوموسی میگوید: یک روز امام هادی(ع) را در سامرّا دیدم، به من فرمود: «ای ابوموسی! من از روی اجبار از مدینه به سوی سامرّا خارج شدم، و اینک اگر مرا از سامرّا بیرون کنند نیز از روی اجبار خواهد بود (وگرنه میخواهم همینجا بمانم).
عرض کردم: ای آقای من! چرا؟ فرمود:
«لِطِیبِ هَوائِها وَ عُذُوبَةِ مائِها وَ قِلَّةِ دائِها:
به خاطر پاکیزگی هوای سامرّا و گوارایی و شیرینی آب آن و اندک بودن بیماری در آن.»[4]
به این ترتیب امام هادی(ع) با آشکار نمودن نعمتهای الهی، شکرانه و خشنودی خود را آشکار میساخت و این درس را به ما آموخت که از نعمتهای الهی مانند خوش آب و هوایی و سلامتی محیط زیست، استفاده کرده و در بهوجود آوردن چنین محیطها و جلوگیری از عوامل کثیف نمودن هوا کوشا باشیم و از نعمتهای الهی به طور صحیح بهرهمند گردیم.
کشاورزی امام هادی(ع)
علیبن حمزه میگوید: «ابوالحسن (امام هادی(ع)) را دیدم که در زمین خود مشغول کار و کوشش است، به طوری که قدمهای مبارکش غرق در عرق شده بود، عرض کردم: «فدایت شوم! مردان کجایند که به جای شما کار کنند و نگذارند شما زحمت بکشید؟»
امام هادی(ع) فرمود:
«ای علی! آن کس که بهتر از من و پدرم بود در زمین خود کار کرد.»
عرض کردم: آن کس چه شخصی بود؟»
فرمود: رسول خدا(ص) و امیر مؤمنان علی(ع) و همهی پدرانم با دست خود کار میکردند، کار کردن شیوهی پیامبران و رسولان و انسانهای شایسته است.»[5]
فرزندان امام هادی(ع)
عالم بزرگ شیخ مفید (ره) در ارشاد مینویسد: امام هادی(ع) دارای پنج فرزند (چهار پسر و یک دختر) بود که عبارتند از:
۱- امام حسن عسکری(ع) ۲- حسین ۳- محمّد ۴- جعفر ۵- عایشه[6] در کتاب مناقب به جای عایشه، «علیّه» ذکر شده است.[7]
مرقد حسین بن هادی(ع) در کنار مرقد مطهّر پدرش در سامرّا میباشد، مرقد مطهّر محمّد (معروف به سیدمحمّد) بین کاظمین و سامرّا، در هشت فرسخی سامرّا دارای بارگاه عظیم و زیارتگاه شیعیان است.
ولی جعفر که به جعفر کذّاب معروف گردید، فرزند ناخلف بود و بعد از پدر، به دروغ ادّعای امامت کرد و موجب اختلاف شیعیان و مزاحمتهای بسیار دیگر شد.
روایت شده: امام هادی(ع) فرمود: «از پسرم جعفر دوری کنید، مَثَل او با من همانند کنعان پسر نوح با نوح(ع) است.» و امام حسن عسکری(ع) فرمود: «مثل من و جعفر مانند هابیل و قابیل است، اگر کشتن من برای جعفر ممکن بود، مرا میکشت، ولی خداوند از او جلوگیری نمود.»[8]
از بررسیها بهدست میآید علّت انحراف بعضی از امامزادگان (به طور نادر) عواملی بود که عبارت است از: مادر ناباب، حسادت، جاهطلبی، پولپرستی و همنشین بد، خداوند همهی ما را از عوامل خط حفظ کند – آمین.
«پایان»
خودآزمایی
1- به چه دلیل یونس نقاش ترسیده و آماده مرگ شده بود؟
2- چرا امام هادی(ع) نمیخواستند از سامرا بیرون بروند؟
3- عالم بزرگ شیخ مفید (ره)، تعداد فرزندان امام هادی(ع) را چند تن دانسته است؟
4- علّت انحراف بعضی از امامزادگان (به طور نادر) چه عواملی بوده است؟
پینوشتها
[1] اعیان الشّیعه، ج ۲، ص ۳۹.
[2] بحار، ج ۵۰، ص ۱۲۶ – مطابق بعضی از روایات این مطلب به امام حسن عسکری (ع) نسبت داده شده است. (همان مدرک، ص ۲۸۲)
[3] اصول کافی، ج ۱، ص ۴۹۸ و ۴۹۹.
[4] مناقب آل ابیطالب، ج ۴، ص ۴۱۷.
[5] من لایحضرهالفقیه، مطابق نقل «زندگانی امام علیالهادی (باقر شریف قرشی)، ص ۴۴ – بعضی احتمال دادهاند منظور از ابوالحسن در این حدیث، امام کاظم (ع) است.
[6] ترجمه ارشاد مفید، ج ۲، ص ۳۰۰.
[7] مناقب آل ابیطالب، ج ۴، ص ۴۰۲.
[8] جامع النّورین، ص ۳۱۶.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت